نقش خانواده در درمان اعتیاد :

اعتیاد یک بيماري است كه به روابط خانوادگي آسيب هاي زيادي وارد كرده است . هنگامي كه وضعيت خانوادگي آشفته و نابسامان است ، اختلافات و سوء تفاهم هاي بسياري پيدا مي شوند كه حل آن ها نيز ممكن است دشوار باشد . اعضاي خانواده ها بايد بيامورند كه چگونه از باهم بودن لذت ببرند و با همكاري مشكلاتشان را حل كنند تا ثبات خانواده بيشتر شود . وقتي اعضاي خانواده در تعامل با يكديگر ، واكنش هاي مثبت تري داشته باشند ، احساس حمايت بيشتري نيز خواهند داشت . هنگامي كه خانواده دچار آشفتگي است ، وظيفه اعضاء نسبت به يكديگر مورد غفلت قرار مي گيرد . به همين دليل برنامه ريزي براي انجام فعاليت هاي خانوادگي اهميت زيادي دارد و باعث گرمي و صميميت بيشتر در خانواده مي شود. اعضاي خانواده بتدريج مي آموزند كه در صورت بروز پيشامدي دشوار ، گناه را به گردن ديگران نيندازند،  بلكه با پذيرش قسمتي از مسئوليت اين اشتباهات ، با كمك همديگر،  در حل آن بكوشند . بسياري از معتاداني كه ترك كرده و مجدداً مصرف مي كنند ، علت مصرف دوباره مواد را به گردن خانواده و رفتار آنها مي اندازند، گرچه در بسياري از موارد انجام اين كار از سوي معتاد بهانه اي براي كاهش عذاب وجدان است، ولي در بعضي موارد نيز اين مطلب واقعيت دارد.

 اعضاي خانواده بايد بدانند كه با رفتارهاي اشتباه خود ( به صورت فشار آوردن بر معتاد در حال ترك يا ترك كرده و يا بي توجهي نسبت به او ) ممكن است باعث بازگشت بيماري ( مصرف مجدد مواد) شوند و با رفتار صحيح خود ازبازگشت بيماري پيشگيري كنند .

 
بهتر است خانواده ها بدانند كه اعتياد درمان قطعي ندارد. بازگشت ( مصرف مجدد بعد از ترك ) هميشه اتفاق مي افتد، اما به مرور زمان و با تغيير روش زندگي فرد ، احتمال بروز آن كاهش مي يابد .

        
هدف درمان نيز هميشه دستيابي به پاكي كامل نيست، بلكه در برخي موارد مي توان آسيب ناشي از اعتياد را كاهش داد ( مثلاً استفاده از قرص متادون خوراكي به صورت طولاني مدت به جاي تزريق هروئين ).

 

 

بهتر است خانواده ها بدانند كه : 



1- درمان يعني كاهش موارد لغزش و بازگشت

 
به عبارت ديگر بدون درمان ، بازگشت ممكن است صدها با اتفاق بيفتد، اما با كمك درمان ميزان آن ممكن است به ده ها بار در طول اعتياد فرد كاهش يابد .

 
2- درمان يعني كاهش شدت بازگشت

 
به عبارت ديگر اگر هنگام مراجعه فردي براي درمان ، الگوي مصرفي او به شكل شديد و سنگين بوده ( مثلاً تزريق هروئين يا كريستال ) و تحت درمان قرار گرفته است ، چنانچه اين فرد مجدداً پس از درمان به مصرف مواد روي آورد اما اين بار الگوي مصرف او سبك تر شده باشد ( مثلاً ترياك بكشد ) چنين فردي با اين كه به مصرف مواد بازگشت كرده است ، اما به خاطر روي آوردن به الگوي مصرفي كم خطر تر ( كشيدن ترياك در مقايسه با هروئين ) يك گام درماني برداشته است .

 
3- درمان يعني كاهش مدت بازگشت

 
مثلاً چنانچه فردي پس از سه سال مصرف ، براي اولين بار اقدام به درمان مي كند و پس از مدتي پاكي، مجدداً به مصرف مواد روي مي آورد، اما اين دوره جديد مصرف مواد حدود شش ماه طول بكشد و مجدداً براي درمان مراجعه كند، مدت بازگشت او كاهش يافته است ، بدين معناست كه وي عليرغم بازگشت ، به خاطر كاهش مدت مصرف در مقايسه با قبل، گام درماني ديگري برداشته است .

اعضاي خانواده بهتر است ، تفاوت ميان بازگشت و لغزش را بدانند ، هر لغزشي ( يعني مصرف نامنظم و گاه گاهي مواد ) لزوماً به بازگشت ( يعني مصرف منظم و روزانه مواد بعد از يك دوره پاكي ) منجر نمي شود .

 
در واقع چنانچه خانواده ها با علايم لغزش آشنا شوند ( تنگي مردمك چشم ، چرت زدن ، داشتن نيروي بيش از حد ، حرف زدن زياد ، مهربان شدن غير عادي و ... ) مي توانند با مداخله ي به موقع و تشويق به درمان فرد معتاد ، از بروز بازگشت پيشگيري كنند.


خانواده ها نبايد با شك هاي بيجا و متعدد به بيمار فشار آوردند و از طرف ديگر نبايد نسبت به مشاهده علايم مصرف مواد بيمار ، بي توجه بمانند بلكه در صورت شك به مصرف ، سريعاً بايد بيمار را به مركز درماني معرفي و آزمايش اعتياد از بيمار گرفته شود .

 
آنها بايد اهميت آزمايش هاي تشخيص اعتياد را بدانند كه اين آزمايش ها نه فقط جنبه تشخيصي دارند بلكه داراي كاركرد درماني نيز هستند . زيرا وقتي بيمار احساس كند كه هر لحظه امكان گرفتن آزمايش از او وجود دارد، در مقابل وسوسه ي مصرف، بهتر مقاومت مي كند .

 
اعضاي خانواده بهتر است با مفهوم قرارداد مشروط آشنا شوند . يعني با همكاري درمانگر، جدولي از رفتارهاي مطلوب و نامطلوب بيمار فراهم كنند و به ازاي هر رفتار نامطلوب يك تنبيه يا محروميت در نظر بگيرند و براين اساس رفتار خود را تنظيم كنند .


اعضاي خانواده كارهاي زير را نبايد انجام دهند :

 
- جرو بحث و دعوا ها و تهديد ها براي قانع كردن بيمار در زمينه تداوم پرهيز از مصرف مواد .

 
- بروز رفتارهاي مبتني بر احساس عصبانيت ، گناه ، خجالت و نااميدي نسبت به بيمار .

 
- انكار مشكلات خانوادگي .

 
- تحقير و سرزنش بيمار .

 
- جلوگيري از فعاليت هاي روزمره بيمار و نظارت پليسي بر زندگي او به خاطر پيشگيري از بازگشت.

 
- اولويت دادن به كاهش ناراحتي هاي خانوادگي در مقايسه با اولويت بخشي به پيشرفت درمان معتاد.

 
- قطع درمان به اين دليل كه با چند هفته پاكي ، اعتياد بيمار كاملاً بهبود يافته است .

خانواده هاي معتادان بايد بدانند كه درمان اعتياد بيمارشان زماني به پايان مي رسد كه او اعتماد به نفس ، كارآمدي و مسئوليت پذيري بالايي پيدا كرده باشد و سبك زندگي اش عوض شده باشد .

 
بهتر است اعضاي خانواده بياموزند كه علاوه بر پزشك ، روان شناس و مددكار، خود آنان نيز از اعضاي تيم درمان هستند .

 
بيمار ( معتاد ) نيز بايد بياموزد كه بسياري از مشكلات او ( از جمله بي اعتمادي خانواده نسبت به او ) ريشه در اعتياد او دارد و چون اين مشكل به مرور زمان ايجاد شده است، به مرور زمان نيز از بين خواهد رفت . وقتي بيمار سهم خود را در پيدايش اين مشكلات بپذيرد ، آنگاه بايد در جهت رفع اين مشكل بكوشد . تلاش هاي بيمار مي تواند در اين جهت باشد كه چگونه روابط ميان خود و اعضاي خانواده را گرمتر ، صميمي تر و مهربانتر كند تا اين روابط صميمي باعث محافظت بيشتري در مقابل مشكلات شود .

 
يك پيشنهاد عملي در اين خصوص ايجاد يك سنت خانوادگي جديد است، مثلاً روزهاي جمعه همراه با اعضاي خانواده به سينما بروند. شام را با هم صرف كنند . به پارك بروند ، به دامن طبيعت بروند و ... در اين صورت بيمار مي آموزد در صورتي كه اعضاي خانواده از با هم بودن لذت ببرند ، ثبات بيشتر بوجود مي آيد و پيوند ها محكمتر خواهند شد ، در نتيجه همه با هم مشكلات را حل خواهند كرد .

 
يكي از مشكلات بزرگ خانواده ها وجود اختلاف بين اعضاي آن است . اين مشكل به خصوص ميان بيماران و اعضاي خانواده شان شديد تر است . اما فرد معتاد و خانواده او بايد بدانند كه اختلاف در خانواده ها هميشه رخ مي دهد، اما حل اختلاف به شيوه نادرست مي تواند باعث مشكلات بيشتر و حتي جدا شدن فرد از ديگران شود . از شيوه هاي نادرست حل اختلاف مي توان به بي محلي كردن به معتاد ، بدرفتاري عاطفي ، خشونت ، سرزنش و پرتوقعي اشاره كرد، اما حل اختلاف با شيوه هاي درست مي تواند باعث بهبود روابط شود .

 
براي حل اختلاف به روش درست لازم است ابتدا بپرسيم كه چه مسئوليت و چه نقشي در شروع و ادامه مشكل داشته ايم.

                                                            روانشناس و رواندرمانگر مرتضی عظیمی فرد.